به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: وبسایت بیبیسی مینویسد: حسین امیرعبداللهیان، کمی کمتر از سه سال وزیر خارجه یک قدرت منطقهای در خاورمیانه بود. در دورهای که ایران تحولات عمدهای را از انزوای جهانی و تحریمهای عمده و قطع روابط دیپلماتیک با بعضی کشورهای منطقه تجربه میکرد و نام تهران در کنار جنگ بزرگ اوکراین به گوش میرسید و ایران در تقابل بیسابقه نظامی با اسرائیل تا آستانه جنگی تمامعیار رفت.
او در میانه تابستان ۱۴۰۰ قدم به وزارت خارجهای گذاشت که پیش از او، سالها جواد ظریف بر صندلی وزارت تکیه زده بود. مردی که وزیر خارجه تازه، زمانی معاونش بود و در آخر هم از سوی او عزل شده بود. جواد ظریف در نزدیکی به غرب تا دورترین مرزهای ممکن رفت و حتی تصاویر قدم زدن بیسابقهاش با همتای آمریکایی تاریخساز شد.
امیرعبداللهیان اما به محض گرفتن رأی اعتماد نشان داد که کشتیبان را سیاستی دگر آمد. در همان سال اول، موافقتنامه جامع همکاریهای بیست ساله بین ایران و روسیه امضا شد. در همان سال یعنی دیماه ۱۴۰۰ برنامه ۲۵ ساله همکاریهای مشترک ایران و چین که سندش در زمان وزارت ظریف امضا شده بود، وارد فاز اجرائی شد.
همزمان، خورشید رابطه با غرب در افق ایران غروب میکرد. با پله پله افزودن بر فعالیتهای هستهای در ایران و نارضایتی فزاینده میان تهران و شرکای غربی، فاصله غرب با تهران بیشتر شد.
در آذرماه ۱۴۰۰ سرانجام پس از چند ماه انتظار و گمانهزنی، اولین دور از مذاکرات احیای برجام با نمایندگان دولتهای تازه ایران و آمریکا در وین برگزار شد. آنچه که رقم خورد، دور از انتظار نبود. ایران با رویکردی سرسختانه وارد مذاکره شد؛ ایرانیها حتی تا مدتی اکراه داشتند که مذاکرات را «احیای برجام» بخوانند و در اوایل مذاکره، عنوان «مذاکرات رفع تحریم» بارها به جای احیای برجام از زبان ایرانیها شنیده شد. سپس ماهها بر تضمینخواهی از طرف آمریکایی پافشاری کردند. رویکردی که رفته رفته کمی تغییر کرد و واقعبینانهتر شد اما سرانجام، مذاکرات بدون هیچ نتیجهای در بنبست ماند.
اگر حوزهای باشد که بتوان حسین امیرعبداللهیان را در آن خبرهتر از باقی مسائل دانست، شاید تسلط و تجربهاش در روابط منطقهای بوده باشد. او مدتها پیش از وزارت، معاون عربی و آفریقایی وزارت خارجه بود و به پشتوانه روابط نزدیک با سپاه در ایران، دیپلماسی منطقهای و توسعه روابط و نفوذ ایران را اولویت میدانست.
هرچند که مسیر روابط منطقهای ایران در دوره سه ساله وزارت امیرعبداللهیان، فراز و فرود بسیار داشت، اما شاید پررنگترین نقطه در این دوره احیای روابط دیپلماتیک با عربستان، دیگر قدرت منطقهای بوده باشد. وزارت خارجه امیرعبداللهیان فرصت را مغتنم دانست و در بستری که آشتی با ریاض فراهم کرد، خیز احیای روابط با چند کشور دیگر از جمله اردن و مصر را هم برداشت.
با کمرنگ شدن امیدها به احیای برجام و اضافه شدن چندین تحریم دیگر، عضویت ایران در بریکس، (جمع کشورهای نوظهور اقتصادی) و مذاکرات دیپلماتیکی که به آن منجر شد، احتمالاً میتواند دستاوردی عمده تلقی شود.
حسین امیرعبداللهیان، بسیار بیشتر از خلفش، جواد ظریف به «میدان» نزدیک بود. جنگ غزه و درگیری نیروهای نیابتی ایران در منطقه و خصومت کهنه ایران و اسرائیل، ایران را به سمت درگیری سوق میداد.
ماهیت و ذات کشورداری حکومت ایران و آنچه که هنوز در جریان است، مانع رسانهای شدن بسیاری از جزئیات تصمیمگیریها در تهران میشود اما هرچه هست، ایران را به رغم گزارشها از فشارها برای ورود مستقیمش به جنگ، تا امروز باز داشته است.
نقطه نفسگیر، حمله نظامی تلافیجویانه بیسابقه ایران به اسرائیل بود که جهان را در حیرت و نگرانی فرو برد. امیرعبداللهیان، تلاش کرد تا بعد از آن، حمله ایران را از مبادی دیپلماتیک مشروع ثبت کند و مانع گسترش رویارویی و جنگی همهجانبه شود. وی از چهرههای «معتمد نظام» به شمار میرفت. میزان اعتماد جمهوری اسلامی به او را میتوان در این جمله خلاصه کرد که او از نخستین مقامهای ایران بود که پیش از مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، در مذاکرات سه جانبه ایران، آمریکا و عراق، بهطور علنی با آمریکاییها مذاکره کرد. او همچنین اولین مقام رسمی بود که پس از بازگشایی سفارت بریتانیا در تهران در زمان دولت اول حسن روحانی به لندن سفر کرد و با فیلیپ هموند وزیر خارجه وقت آن کشور دیدار کرد. او در طول دوران فعالیتش، به سپاه پاسداران و قاسم سلیمانی نزدیک بود و با گروههای نیابتی ایران در منطقه خاورمیانه ارتباط داشت.